نظریه Assembled (سرهم‌بست) می‌گوید که همه اجزای جامعه به هم مرتبط‌اند. مثلاً وقتی فردی به مواد مخدر معتاد می‌شود، این فقط مشکل شخصی او نیست؛ بلکه تأثیراتی بر خانواده، دوستان و حتی محله‌اش دارد. این یک نوع زنجیره است که همه را درگیر می‌کند.

از یک طرف، ممکن است بعضی‌ها بگویند که اعتیاد باعث می‌شود برخی افراد از جامعه طرد شوند یا کارایی‌شان کاهش یابد. اما از طرف دیگر، باید به این نکته هم توجه کنیم که چه چیزهایی باعث ایجاد اعتیاد می‌شوند. مثل فقر، بیکاری و نبود امکانات تفریحی. این مسائل نشان می‌دهد که ساختار اجتماعی ما چقدر در ایجاد یا کاهش اعتیاد نقش دارد.

وقتی به اعتیاد فکر می‌کنیم، باید به تضادها هم توجه کنیم. مثلاً ممکن است یک گروه از جوانان به خاطر فشارهای اجتماعی یا اقتصادی به سمت اعتیاد بروند. اینجا تضاد بین نیازهای فردی و فشارهای اجتماعی خیلی مهم است. نظریه کارکردگرایی نمی‌تواند این تضادها را به خوبی توضیح دهد و همین دلیلش است که ما باید به دنبال راه‌حل‌های جدید باشیم.

در نهایت، برای حل مشکل اعتیاد در جامعه‌مان، نیاز داریم تا نه تنها فرد معتاد را ببینیم، بلکه ساختارهای اجتماعی‌ای که او را به این سمت کشانده‌اند را هم بررسی کنیم. اگر بتوانیم مشکلات اصلی را شناسایی کنیم و روی آن‌ها کار کنیم، شاید بتوانیم قدم‌های مؤثری برای کاهش اعتیاد برداریم.

پایان/ مصطفی اقبالی